کودکانی که احساس خوبی در مورد خودشان دارند زودتر بر تعارضات کنترل مییابند و در برابر فشارهای منفی مقاوم هستند. آنها راحتتر لبخند میزنند و از زندگی لذت میبرند. این کودکان، واقع بین و عموماً خوشبین هستند.
در مقابل، برای کودکانی که عزت نفس پایینی دارند، چالشها میتواند علت و منبع اضطراب و ناکامی باشد. کودکانی که در مورد خود، بد فکر میکنند، زمان زیادی را صرف یافتن راهحل برای مشکلاتشان میکنند. آنها از افکار خود انتقادی خود به ستوه میآیند. افکاری همچون «من خوب نیستم.»، یا «من نمیتوانم هیچ کاری را به درستی انجام دهم.» آنها ممکن است منفعل، منزوی یا افسرده باشند. در مواجهه با چالشهای جدید، پاسخ فوری آنها «نمیتوانم» است.
مطلب زیر را بخوانید تا به نقش مهمی که شما میتوانید در پرورش عزت نفس سالم در کودکتان داشته باشید، پی ببرید.
***
عزت نفس یک مجموعه از باورها یا احساسات است که در مورد خودمان داریم یا ادراکی که از خود داریم. چگونگی تعریفی که ما از خودمان میکنیم بر انگیزشها، نگرشها و رفتار و عواطف و همچنین سازگاری هیجانیمان تأثیر میگذارد.
الگوهای شکلگیری عزتنفس از سالهای اولیه زندگی آغاز میشود. برای مثال، هنگامی که کودک به مرحله مهمی از دوره رشد خود می رسد، یک حس پیشرفت را تجربه میکند که باعث تقویت عزتنفس میشود.
یادگیری غلت زدن بعد از بارها کوشش ناموفق یا تسلط یافتن بر گذاشتن قاشق به دهان در هرزمانی که غذا میخورد، تجربیاتی هستند که به او نگرش «توان انجام کار» را میآموزند. مفهوم موفقیت پس از تلاش از نخستین سالهای زندگی شکل میگیرد.
هنگامی که کودک بارها تلاش میکند و شکست میخورد و در نهایت موفق میشود، تصویری از قابلیتهای خود را به دست می آورد. همزمان با این اتفاق، او خود پندارهای را براساس تعامل با دیگران ایجاد میکند. به این دلیل است که نقش پدر و مادر در شکلگیری یک ادراک خویشتن درست و سالم در کودک، کلیدی است.
عزت نفس همچنین میتواند به عنوان ترکیب احساس قابلیت با احساس دوست داشته شدن، تعریف شود. کودکی که از پیشرفت خود شاد است اما احساس دوست داشته شدن نمیکند در نهایت عزت نفس پایینی را تجربه میکند. همچنین، کودکی که احساس دوست داشته شدن میکند، اما در مورد تواناییهایش مردد است با یک عزت نفس پایین روبه رو خواهد شد. عزت نفس سالم هنگامی که بین این دو تعادل مناسبی حاصل شود، به دست میآید.
در همان حال که کودک رشد میکند، عزت نفس او در نوسان است و بارها تغییر میکند. زیرا عزت نفس تحت تأثیر تجربیات و ادراکات جدید کودک قرار میگیرد و این به آگاهی از نشانههای عزت نفس سالم و ناسالم کمک میکند.
کودکی که عزت نفس پایینی دارد، تمایل به امتحان چیزهای جدید ندارد. او اغلب به صورت منفی در مورد خودش صحبت میکند و جملاتی از قبیل: «من هرگز چگونگی انجام این کار را یاد نخواهم گرفت» یا «هیچکس به من توجه نمیکند»، میگوید: کودک ممکن است تحمل کمی در برابر ناکامیها داشته باشد، زودتر از دیگران کاری را رها کند یا صبر کند تا فرد دیگری زمام کار را به دست بگیرد.
کودک با عزت نفس پایین، بسیار از خود انتقاد میکند و بسیار زود از خود ناامید میگردد. این کودکان، مشکلات موقتی را به عنوان شرایط دایمی و غیرقابل تحمل میبینند. در مقابل، کودکی که عزت نفس سالمی دارد، از تعامل با دیگران لذت میبرد.
او در موقعیتهای اجتماعی راحت است و همچنین از فعالیتهای گروهی لذت میبرد. هنگامی که چالشی به وجود میآید، او قادر است که برای یافتن راه حل اقدام کند.
او در این هنگام، بدون دست کم گرفتن خود یا دیگران ناخشنودی خود را ابراز میکند. برای مثال، به جای این که بگوید: «من یک احمق هستم»، میگوید: «من این را نمیفهمم.» او نقاط قوت و ضعف خود را میشناسد و آنها را پذیرفته است.
چگونه والدین میتوانند به پرورش عزت نفس سالم در کودک کمک کنند؟
- به آنچه میگویید توجه کنید. کودکان بسیار به واژههایی که والدین استفاده میکنند، حساس هستند. به خاطر داشته باشید که کودکتان را نه تنها برای کار خوبی که انجام داده است، بلکه همچنین برای تلاشهایش، تشویق کنید.
- الگوی مثبتی برای کودک باشید. اگر شما بیش از اندازه در مورد خودتان سختگیر باشید یا در مورد تواناییهای خود بدبین و غیرواقع بین باشید، کودکتان نیز مانند شما میشود. عزت نفس خود را پرورش دهید تا کودکتان یک الگوی مناسب داشته باشد.
- باورهای غلط کودکتان را شناسایی کرده و آنها را تصحیح کنید. به کودکتان کمک کنید تا معیارهای صحیحتر و واقعبینانهتری را در ارزیابی خود برگزیند که این به کودکتان کمک خواهد کرد تا خودپنداره سالمتری داشته باشد. ادراک غلط از خود میتواند ریشه بدواند و برای کودک واقعی شود. برای مثال، کودکی که در مدرسه، دانشآموز خیلی خوبی است اما در ریاضیات مشکل دارد، میگوید: « من نمیتواند ریاضیات را انجام بدهم. من یک دانشآموز بد هستم.»
این تعمیم نه تنها اشتباه است، بلکه باوری است که میتواند کودک را به سوی شکست رهنمون کند. کودکتان را تشویق کنید تا موقعیتی را که صحیح است، ببینید.
در مثال بالا، یک پاسخ سودمند میتواند این باشد: «تو یک دانشآموز خوب هستی. تو در مدرسه عالی هستی. ریاضیات تنها یک موضوع درسی است که تو احتیاج داری تا زمان بیشتری را صرف آن کنی. من نیز کمک خواهم کرد.»